پنجشنبههای دلتنگی، روزی است که غبار خاطرات بر قلب مینشیند و عطر حضور عزیزانی که دیگر در کنارمان نیستند، در فضای ذهن جاری میشود. گویی پنجشنبهها پلی هستند میان دنیای ما و دنیای آنها؛ پلی از دعا، فاتحه و گلهایی که بر مزارشان آرام میگیرند.
در این روز، سکوت گورستانها حرفهای زیادی برای گفتن دارد. زمزمهی فاتحهای کوتاه، بغضی فروخورده و اشکی که آرام بر گونه میلغزد، همه و همه زبان مشترک دلتنگیهایی است که هر پنجشنبه تکرار میشوند. انگار پنجشنبهها برای مرور خاطرات ناتمام ساخته شدهاند.
اما پنجشنبههای دلتنگی تنها در گورستانها خلاصه نمیشوند؛ گاهی یک قاب عکس، یک عطر آشنا، یا حتی یک آهنگ قدیمی کافیست تا تو را به روزهای دور ببرد؛ به لحظاتی که هنوز «دلتنگی» معنایی نداشت و حضور، عادیترین اتفاق دنیا بود.